آن چيست كه از ميان آب مي گذرد، ولي خيس نمي شود؟
ﺑــﺎﺑــﺎﻡ ﺍﺱ ﻓــﺮﺳـﺘﺎﺩﻩ : ﻫــﻠـﻮ، ﺳــﺎﻋﺖ 7 ﺩﻡ ﺩﺭ ﺣــﺎﺿﺮ ﺑــﺎﺵ ﻣــﯿـﺎﻡ
ﺩﻧـﺒﺎﻟـﺖ !!!
ﻣــﻨــﻢ ﻓــﮑـﺮ ﮐـﺮﺩﻡ ﺍﺯﺵ ﻋــﺎﺗـﻮ ﮔــﺮﻓـﺘﻢ ﺟــﻮ ﮔـﺮﻓـﺖ ﺟﻮﺍﺏ
ﺩﺍﺩﻡ: ﺑــﺎﺷـﻪ ﺷــﻔـﺘـﺎﻟـﻮﯼ ﻣـﻦ ,ﻣـﺎﻧـﺘـﻮ ﺧـﻮﺷـﮕـﻠﻤـﻮ ﻣﯿـﭙـﻮﺷـﻢ
ﻣـﯿـﺎﻡ ﻋـﺠـﯿـﺠـﻢ !!!
ﺑــﻌﺪ ﺑـﺎﺑـﺎﻡ ﺟـﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺍﺳـﮑـﻞِ ﺑﯿــﺸــﻌـﻮﺭ, ﻫـﻠـﻮ ﯾـﻌـﻨﯽ
ﺳـﻼﻡ ,ﻋــﺎﺧـﻪ ﺗـﻮ ﮐـﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺁﺩﻡ ﺷﯽ ؟؟؟
ﻧﺸﺪﯼ, ﻣــﻦ ﭼـﻪ ﮔـﻨـﺎﻫـﯽ ﮐـﺮﺩﻡ ﮐـﻪ ﺗﻮ ﭘــﺴـﺮﻣـﯽ؟؟؟
إنَّ القَصدَ أمرٌ يُحِبُّهُ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ و إنَّ السَّرَفَ يُبغِضُهُ
آقا! تو را «آقا» مرا «نوكر» نوشتند
يعني تو را اوّل مرا آخر نوشتند
روي سياه من يقيناً حكمتي داشت
شكر خدا نام مرا قنبر نوشتند
روزي كه نام «بهتران» را مي نوشتند
نام تو را از هر كسي بهتر نوشتند
آري تو را حتي ميان پنج تن هم
در روز خلقت گريه آورتر نوشتند
اين قسمت ما بوده كه سردار باشيم
امّا تو را در كربلا بي سر نوشتند
اين اشك ديده ... نه ... چراغ برزخ ماست
از بركت تو اشك را گوهر نوشتند
ترسي ندارم از قيامت چون شنيدم
نام تو را هم شافع محشر نوشتند
كاري براي تو ندارد ... مي تواني
من را عوض كن جان پيغمبر .... نوشتند :
... بدكاره با نيمه نگاهت زير و رو شد
لطف تو را بالاتر از باور نوشتند
مس بودم و جنسم به يكباره طلا شد
شغل تو را از اوّلش زرگر نوشتند
تا كه به سمت گنبد شه، پر بگيرم
جاي دو پر، بال مرا شهپر نوشتند
پايين پاي تو چه جاي با صفايي است
آن قطعه را عرش علي اكبر نوشتند
ارباب جان من! ضريح نو مبارك
طرح ضريحت را چه ذوق آور نوشتند
آقا ضريح قبلي ات را پس چه كردند؟
آيا برايش قسمت ديگر نوشتند؟
اي كاش آن را مي فرستادي مدينه
بر روي آن با اشك چشم تر نوشتند:
.... سهم حسن همواره غربت بوده غربت
او را شهيد كينه ي همسر نوشتند
قبرش شبيه چادر زهرا چه خاكي است
بر روي خاك قبر او «مادر» نوشتند
اوّل فدايي ولايت فاطمه بود
اين جمله را با ضرب ميخ در نوشتند
شاعر: محمد فردوسي
دل را فقط براي حسن آفريده اند
اصلاً مرا گداي حسن آفريده اند
(آن پرچمي كه دست علمدار كربلاست
از گوشه عباي حسن آفريده اند)
موج درياييم همه مست و شيداييم
تمام ما مديون حسن ابن الزهراييم
به دل تاب وتبه؛ به ما ميده هبه
فقط ولادت آقاست كه روزه واجبه
حسن ...
نام، القاب، كنيهها
نام مبارك آن حضرت، فاطمه (عليها السلام) است و از براي ايشان القاب و صفات متعددي همچون زهرا، صديقه، طاهره، مباركه، بتول، راضيه، مرضيه، نيز ذكر شده است.
فاطمه، در لغت به معني بريده شده و جدا شده ميباشد و علت اين نامگذاري بر طبق احاديث نبوي، آنست كه: پيروان فاطمه (عليها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بريده، جدا شده و بركنارند.
زهرا به معناي درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه: "چون دخت پيامبر در محرابش ميايستاد (مشغول عبادت ميشد)، نورش براي اهل آسمان ميدرخشيد؛ همانطور كه نور ستارگان براي اهل زمين ميدرخشد."
صدّيقه به معني كسي است كه به جز راستي چيزي از او صادر نمي شود. طاهره به معناي پاك و پاكيزه، مباركه به معناي با خير و بركت، بتول به معناي بريده و دور از ناپاكي، راضيه به معناي راضي به قضا و قدر الهي و مرضيه يعني مورد رضايت الهي.(1)
كنيههاي فاطمه (عليها السلام) نيز عبارتند از ام الحسين، ام الحسن، ام الائمه، ام ابيها و...
ام ابيها به معناي مادر پدر ميباشد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دخترش را با اين وصف ميستود؛ اين امر حكايت از آن دارد كه فاطمه (عليها السلام) بسان مادري براي رسول خدا بوده است. تاريخ نيز گواه خوبي بر اين معناست؛ چه هنگامي كه فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خديجه (سلام الله عليها) غمخوار پدر و مايه پشت گرمي و آرامش رسول خدا بود و در اين راه از هيچ اقدامي مضايقه نمينمود، چه در جنگها كه فاطمه بر جراحات پدر مرهم ميگذاشت و چه در تمامي مواقف ديگر حيات رسول خدا.
فاطمه (عليها السلام) در نزد مسلمانان برترين و والامقام ترين بانوي جهان در تمام قرون و اعصار ميباشد. اين عقيده بر
گرفته از مضامين احاديث نبوي است. اين طايفه از احاديث، اگر چه از لحاظ لفظي داراي تفاوت هستند، اما داراي
مضموني واحد ميباشند. در يكي از اين گفتارها (كه البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شيعه و سني است)، رسولاكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايند: "فاطمه سرور زنان جهانيان است". اگر چه بنابر نص آيه شريفه قرآن، حضرت مريم برگزيده زنان جهانيان معرفي گرديده و در نزد مسلمانان داراي مقامي بلند و عفت و
پاكدامني مثالزدني ميباشد و از زنان برتر جهان معرفي گشته است، اما او برگزيدهي زنان عصر خويش بوده است. ولي علو مقام حضرت زهرا (عليها السلام) تنها محدود به عصر حيات آن بزرگوار نميباشد و در تمامي اعصار جريان دارد. لذا است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در كلامي ديگر صراحتاً فاطمه (عليها السلام) را سرور زنان اولين و آخرين ذكر مينمايند.
اما نكتهاي ديگر نيز در اين دو حديث نبوي و احاديث مشابه دريافت ميشود و آن اينست كه اگر فاطمه (عليها السلام) برترين بانوي جهانيان است و در بين زنان از هر جهت، كسي داراي مقامي والاتر از او نيست، پس شناخت سراسر زندگاني و تمامي لحظات حيات او، از ارزش فوق العاده برخوردار ميباشد.
چرا كه آدمي با دقت و تأمل در آن ميتواند به عاليترين رتبههاي روحاني نائل گردد. از سوي ديگر با مراجعه به قرآن كريم درمييابيم كه آيات متعددي در بيان شأن و مقام حضرتش نازل گرديده است كه از آن جمله ميتوان به آيهي تطهير، آيه مباهله، آيات آغازين سوره دهر، سوره كوثر، آيه اعطاي حق ذي القربي و... اشاره نمود
كه خود تأكيدي بر مقام عميق آن حضرت در نزد خداوند است. اين آيات با تكيه بر توفيق الهي، در مقالات ديگر مورد بررسي قرار خواهد گرفت. ما در اين قسمت به طور مختصر و با رعايت اختصار، به مطالعه شخصيت و زندگاني آن بزرگوار خواهيم پرداخت.
نميدوني در نبودنت چه ها كشيدم
دو سيب آلبالو
آلبالو نعنا
هلو نعنا
خلاصه كه جات خاليه !
اَلْخَيْرُ وَ الشَّرُّ يُضاعَفُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ؛
چون آسمان كند كمر كينه استوار
كشتي نوح بشكند از موجه ي بحار
خون شفق ز پنجه خورشيد مي چكد
از بس گلوي تشنه لبان را دهد فشار
درچاه سرنگون فكند ماه مصر را
يعقوب را سفيد كند چشم انتظار
پور ابوتراب جگر گوشه رسول
طفلي كه بود گيسوي پيغمبرش مهار
روزي كه پا به دايره ي كربلا نهاد
بشنو چه ها كشيد ز چرخ ستم شعار
از زخم تير بر بدن نازنين او
صد روزن از بهشت برين گشت آشكار
اول لبي كه بوسه گه جبرئل بود
بي آب شد ز سنگ دلي هاي روزگار
رنگين ز خون شدست ز بي رويي سپهر
رويي كه مي گذاشت برو مصطفي عذار
طفلي كه ناقـة الله او بود مصطفي
خصم سياه دل شده بر سينه اش سوار
عيسي در آسمان چهارم گرفت گوش
پيچيد بس كه نوحه در اين نيلگون حصار
نتوان سپهر را به سر انگشت برگرفت
چون نيزه بر گرفت سر آن بزرگوار
از بس كه طائران هوا خون گريستند
از ماتم تو روي زمين گشت لاله زار
خضر و مسيح را به نفس زنده مي كند
آنها كه در ركاب تو كردند جان نثار
چون خاك كربلا نشود سجده گاه عرش
خون حسين ريخت بر آن خاك مشكبار
شاعر: صائب تبريزي