مكارم اخلاق
سراسر زندگاني صديقه طاهره (عليها السلام)، مملو از مكارم اخلاق و رفتارهاي نمونه و انساني است. ما در اين مجال جهت رعايت اختصار تنها به سه مورد اشاره مينماييم. اما دوباره تأكيد ميكنيم كه اين موارد، تنها بخش كوچكي از مكارم اخلاقي آن حضرت است.
1- از جابر بن عبدالله انصاري، صحابي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) منقول است كه: مردي از اعراب مهاجر كه فردي فقير مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) طلب كمك و مساعدت نمود. حضرت فرمود كه من چيزي ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله عليها) كه در كنار مسجد و در نزديكي خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمايي نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابي و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (عليها السلام) آمد و بر اهل بيت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (عليها السلام) با وجود اينكه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهايت گرسنگي به سر ميبردند، چون از حال فقير آگاه شد، گردنبندي را كه فرزند حمزه، دختر عموي حضرت به ايشان هديه داده بود و در نزد آن بزرگوار يادگاري ارزشمند محسوب ميشد، از گردن باز نمود و به اعرابي فرمود: اين را بگير و بفروش؛ اميد است كه خداوند بهتر از آن را نصيب تو نمايد. اعرابي گردنبند را گرفت و به نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از شنيدن ماجرا، متأثر گشت و اشك از چشمان مباركش فرو ريخت و به حال اعرابي دعا فرمود. عمار ياسر (از اصحاب پيامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطاي غذا، لباس، مركب و هزينه سفر به اعرابي، آن گردنبند را از او خريداري نمود. پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) از اعرابي پرسيد: آيا راضي شدي؟ او در مقابل، اظهار شرمندگي و تشكر نمود. عمار گردنبند را در پارچه اي يماني پيچيده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پيامبر هديه داد. غلام به نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و جريان را باز گفت. حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) غلام و گردنبند را به فاطمه (عليها السلام) بخشيد. غلام به خانهي صديقه اطهر آمد. زهرا (عليها السلام)، گردنبند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.
گويند غلام در اين هنگام تبسم نمود. هنگامي كه علت را جويا شدند، گفت: چه گردنبند با بركتي بود، گرسنهاي را سير كرد و برهنهاي را پوشانيد، پيادهاي را صاحب مركب و فقيري را بينياز كرد و غلامي را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خويش بازگشت.
2- رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در شب زفاف پيراهن نويي را براي دختر خويش تهيه نمود. فاطمه (عليها السلام) پيراهن وصلهداري نيز داشت. سائلي بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پيراهن كهنه ميخواهم. حضرت زهرا (عليها السلام) خواست پيراهن وصلهدار را مطابق خواست سائل به او بدهد كه به ياد آيه شريفه "هرگز به نيكي دست نمييابيد مگر آنكه از آنچه دوست داريد انفاق نماييد"، افتاد. در اين هنگام فاطمه (عليها السلام) پيراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.
3- امام حسن مجتبي در ضمن بياني، عبادت فاطمه (عليها السلام)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خويشتن، در عاليترين ساعات راز و نياز با پروردگار را اين گونه توصيف مينمايند: "مادرم فاطمه را ديدم كه در شب جمعهاي در محراب عبادت خويش ايستاده بود و تا صبحگاهان، پيوسته به ركوع و سجود ميپرداخت. و شنيدم كه بر مردان و زنان مؤمن دعا ميكرد، آنان را نام ميبرد و بسيار برايشان دعا مينمود اما براي خويشتن هيچ دعايي نكرد. پس به او گفتم: اي مادر، چرا براي خويش همانگونه كه براي غير، دعا مينمودي، دعا نكردي؟ فاطمه (عليها السلام) گفت: پسرم ! اول همسايه و سپس خانه."
در دلم مهر علي باشد فزون
كز ولايش زنده هستم تا كنون
گر چه همچون قطره ناچيزم ولي
عشق من باشد فقط نام علي
تا علي دارم غم عالم چه باك
من به عشق او گذارم سر به خاك
گر نباشد مهر او يك دم مرا
پس همان بهتر بميرم اي خدا
هر چه دارم هرچه باشد در برم
تا ابد مديون لطف حيدرم
ملك او بر عالمي دارد شرف
اين نجف يك سو و عالم يك طرف
با تمام فخر گويم اينچنين
نوكرت هستم اميرالمومنين
اي خدا گويم به در گاهت جلي
زندگي را من نخواهم بي علي
بي علي عمرم بود بر من حرام
من علي خواهم علي و و السلام
اين تن خسته فقط بيمار اوست
آرزوي منتظز ديدار اوست
شاعر:وحيد حجتي
لا تَنظُر إِلى صِغَرِ الخَطيئَةِ، وَلَكِنِ انظُر إِلى مَن عَصيتَ.
عَبْدُ اللّهِ بْنِ مَسْعُود، فالَ: أتَيْتُ فاطِمَهَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْها، فَقُلْتُ: أيْنَ بَعْلُكِ؟ فَقالَتْ(عليها السلام): عَرَجَ بِهِ جِبْرئيلُ إلَى السَّماءِ، فَقُلْتُ: فيما ذا؟ فَقالَتْ: إنَّ نَفَراً مِنَ الْمَلائِكَهِ تَشاجَرُوا فى شَيْىء، فَسَألُوا حَكَماً مِنَ الاْدَمِيّينَ، فَأَوْحىَ اللّهُ إلَيْهِمْ أنْ تَتَخَيَّرُوا، فَاخْتارُوا عَليِّ بْنِ أبي طالِب (عليه السلام).
عبد اللّه بن مسعود گويد: روزى بر فاطمه زهراء(عليها السلام)وارد شدم و عرضه داشتم: همسرت كجا است؟ فرمود: همراه جبرائيل به آسمان عروج نموده است، گفتم: براى چه موضوعى؟! فرمود: بين عدّه اى از ملائكه الهى مشاجره اى شده است; و تقاضا كرده اند يك نفر از آدم ها بين ايشان حكم و قضاوت نمايد;
و خداوند به ملائكه وحى فرستاد: خودتان يك نفر را انتخاب نمائيد; و آن ها هم حضرت علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) را برگزيدند.
اختصاص شيخ مفيد: ص ۲۱۳، س ۷، بحارالأنوار: ج ۳۷، ص ۱۵۰، ح ۱۵٫
قالَتْ فاطِمَهُ الزَّهْراء ( سلام الله عليها) :
نَحْنُ وَسيلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَيْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَهُ أنْبيائِهِ.([۱])
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) فرمود: ما أهل بيت پيامبر، وسيله ارتباط خداوند با خلق او هستيم، ما برگزيدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشيم، ما حجّت و راهنما خواهيم بود; و ما وارثان پيامبران الهى هستيم.
لعن ابو بكر و عمر توسط حضرت زهرا(سلام الله عليها) در مدارك اهل سنت:
پس اتفاقاتي كه افتاد عمر و ابوبكر براي ظاهر نمايي به خانه حضرت زهرا رفتند كه حضرت زهرا اجازه ورود ندادند، سپس دست به دامان علي شدند، حضرت پس از صحبت با حضرت زهرا آنها را اره دادند، آنها به همراه گروهي وارد شدند و روبه روي حضرت زهرا نشستند ولي حضرت روي برگرداندند، هرچه كردند حضرت صحبت نكردند كه ناگاه حضرت فرمودند:
حديثي مي گويم كه اگر درست است آنرا تاييد كنيد
مگر پيامبر نفرمود كه من پاره تن او هستم هر كس او را خشمگين ساخته من را خشمگين و هركه من را خشمگين كرده خدا را خشمگين ساخته است؟
همه تصديق كردند.
حضرت زهرا فرمود به خدا قسم از شما دو نفر (خطاب به اولي و دومي) راضي نيستم و بعد از هر نمازم شما را لعن مي كنم و به ملاقات پدرم كه رفتم شكايت شما دو نفر را خواهم كرد
ابن قتيبه در كتاب الامامة و السياسة ص14
ولادت
فاطمه (عليها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادي الثاني در مكه به دنيا آمد. چون به دنيا پانهاد، به قدرت الهي لب به سخن گشود و گفت: "شهادت ميدهم كه جز خدا، الهي نيست و پدرم رسول خدا و آقاي پيامبران است و شوهرم سرور اوصياء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان ميباشند." اكثر مفسران شيعي و عدهاي از مفسران بزرگ اهل تسنن نظير فخر رازي، آيه آغازين سوره كوثر را به فاطمه (عليها السلام) تطبيق نمودهاند و او را خير كثير و باعث بقا و گسترش نسل و ذريه پيامبر اكرم ذكر نمودهاند. شايان ذكر است كه آيه انتهايي اين سوره نيز قرينه خوبي براين مدعاست كه در آن خداوند به پيامبر خطاب ميكند و ميفرمايد همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
مادر و پدر
همانگونه كه ميدانيم، نام پدر فاطمه (عليها السلام) محمد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه او رسول گرامي اسلام، خاتم پيامبران الهي و برترين مخلوق خداوند ميباشد. مادر حضرتش خديجه دختر خويلد، از زنان بزرگ و شريف قريش بوده است. او نخستين بانويي است كه به اسلام گرويده است و پس از پذيرش اسلام، تمامي ثروت و دارايي خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خديجه در دوران جاهليت و دوران پيش از ظهور اسلام نيز به پاكدامني مشهور بود؛ تا جايي كه از او به طاهره (پاكيزه) ياد ميشد و او را بزرگ زنان قريش ميناميدند.
آن چيست كه از ميان آب مي گذرد، ولي خيس نمي شود؟