دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 101053
تعداد نوشته ها : 124
تعداد نظرات : 11

Rss
طراح قالب
GraphistThem248

نور عترت آمد از آيينه ام

كيست در غار حراي سينه ام

رگ رگم پيغام احمد مي دهد

سينه ام بوي محمد مي دهد

من سخن گويم ولي من نيستم

اين منم يا او ندانم كيستم

جبرئيل امشب دمد در ناي من

قدسيان خوانند با آواي من

اي بتان كعبه در هم بشكنيد

با من امشب از محمد دم زنيد

از هوا گلبانگ تهليل آمده

ديده بگشائيد جبريل آمده

مكه تا كي مركز نا اهلهاست

پايمال چكمه بوجهلهاست

مكه درياي فروغ وحي شد

بت پرستان بت پرستي نهي شد

روز، روز مرگ ظلم و ظالم است

بانگ نفرت مرد ، اقرا حاكم است

يا محمد منجي عالم توئي

اين مبارك نامه را خاتم توئي

انبيا مشعل ز تو افروختند

وز دمت پيغمبري آموختند

غيرت و مردانگي آئين توست

عزت زن در حجاب دين توست

بر همه اعلام كن زن برده نيست

برده مردان تن پرورده نيست

خاتم توحيد در انگشت تو

حق به پيش روي و حيدر پشت تو

ما تو را زهراي اطهر داده ايم

شير مردي مثل حيدر داده ايم

ما تو را داديم در بين همه

يك خديجه يك علي يك فاطمه

شاعر: مولوي


دسته ها : شعر
1392/3/18
X