«در حقیقت ، مؤمنان ، برادران [یکدیگر] اند . پس میان برادرانتان را سازش دهید»
الحجرات : ۱۰.
مديريت، تربيت، سازماندهي و هدفمند كردن سوالها بحث مهمي است. يكي از كلاسهاي پر فايده محيط هاي تربيتي، كلاس پرسش و پاسخ است. نوابغ دو الي سه برابر ديگران سوال دارند. آمادگي شنيدن و فهم است. مثال سوال به علم، مثال اشتها به غذاست. اهميت سوال اين قدر بالاست كه اگر بدون سوال آموزش ببيند، دچار آفات علم است. پرسش شروع شد، نياز شروع شده است. آفات علم براي آگاهي هاي بي پرسش است.
علم آن موقع كبر مي آورد كه تشنه نباشي. آفت علم اين است كه به آن عمل نشود. يك بحث اينكه از كه بپرسيم و از چه چيزهايي بپرسيم و نپرسيم، مهم است. سوال زمينه نبوغ است. مديريت نشود هوش منفي فعال مي شود. تقليد از جاهل نبايد كني و به سخنش گوش نكني. گوش كردن يك نوع پرستش است. نگاه كردن به برخي نهي شده است. شخصيت منفي اش در شما نفوذ مي كند. داستان سنخيتي است.
بحث ديگر هوشمند كردن و طبقه بندي سوالات است. اگر مي خواهيد هوش علمي بيابيد در سال سوالات را در دفتري نوشته و طبقه بندي كنيد.
حضرت علي عليه السلام فرمود به راههاي آسمان آگاه ترم و آنجا را بهتر بلدم، دنياي شما را نمي فهمم. مگر از دنياي شما شب زنده داري را دوست دارم. اطعام طعام را دوست دارم. رسيدگي به يتيم را دوست دارم و...
سوال مثل فنر نبايد بيرون آيد. بايد پخته شود. نشانگر تفكر و فرهنگ است.
پيامبر در بعثت در دو مورد با جبريل پيمان شد:
غير خدا شرك نورز و جدل نكن.
فكر گدايي از خويشتن است. مثل همت و تلاش مي ماند. زود سوال كردن باعث بسته شدن ذهن است. اساسا موقعي كه سوال مي كني، فكر فعال نباشد جواب را هم نمي گيري. خوب فكر كني از آن طرف جوابش را هم مي يابي. خيلي از امور توجه مي خواهد جوابش مشخص است. زود سوال نكنيد. بنويسيد، اولويت و دسته بندي كنيد. در طبيعت مثالها زياد است.
سوالتان را از خدا بپرسيد و بخواهيد.
دعاي مطالعه از اين باب است: اللهم اخرجني من الظلمات الوهم و اكرمني بالنور الفهم...
مقام حضرت زهرا (عليها السلام) و جايگاه علمي ايشان
فاطمه زهرا (عليها السلام) در نزد شيعيان اگر چه امام نيست، اما مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بين مسلمانان به خصوص شيعيان، نه تنها كمتر از ساير ائمه نيست، بلكه آن حضرت همتاي امير المؤمنين و داراي منزلتي عظيمتر از ساير ائمه طاهرين (عليهم السلام) ميباشد.
اگر بخواهيم مقام علمي فاطمه (عليها السلام) را درك كنيم و به گوشهاي از آن پي ببريم، شايسته است به گفتار او در خطبه فدكيه بنگريم؛ چه آنجا كه استوارترين جملات را در توحيد ذات اقدس ربوبي بر زبان جاري ميكند، يا آن هنگام كه معرفت و بينش خود را نسبت به رسول اكرم آشكار ميسازد و يا در مجالي كه در آن خطبه، امامت را شرح مختصري ميدهد. جاي جاي اين خطبه و احتجاجات اين بانوي بزرگوار به قرآن كريم و بيان علت تشريع احكام، خود سندي محكم بر اقيانوس بيكران علم اوست كه متصل به مجراي وحي است (قسمتي از اين خطبه در فراز آخر مقاله خواهد آمد). از ديگر شواهدي كه به آن وسيله ميتوان گوشهاي از علو مقام فاطمه (عليها السلام) را درك نمود، مراجعه زنان و يا حتي مردان مدينه در مسائل ديني و اعتقادي به آن بزرگوار ميباشد كه در فرازهاي گوناگون تاريخ نقل شده است. همچنين استدلالهاي عميق فقهي فاطمه (عليها السلام) در جريان فدك (كه مقداري از آن در ادامه ذكر خواهد گرديد)، به روشني بر احاطه فاطمه (عليها السلام) بر سراسر قرآن كريم و شرايع اسلامي دلالت مينمايد.
فاطمه (عليها السلام) با آن همه فضيلت، همسري نيكو براي امير مؤمنان بود. تا جايي كه روايت شده هنگامي كه علي (عليه السلام) به فاطمه (عليها السلام) مينگريست، غم و اندوهش زدوده ميشد. فاطمه (عليها السلام) هيچگاه حتي اموري را كه ميپنداشت امام علي (عليه السلام) قادر به تدارك آنها نيست، از او طلب نمي نمود. اگر بخواهيم هر چه بهتر رابطه زناشويي آن دو نور آسمان فضيلت را بررسي نماييم، نيكوست از امام علي (عليه السلام) بشنويم؛ چه آن هنگام كه در ذيل خطبهاي به فاطمه (عليها السلام) با عنوان بهترين بانوي جهانيان مباهات مينمايد و او را از افتخارات خويش بر ميشمرد و يا آن هنگام كه ميفرمايد: "بخدا سوگند كه او را به خشم در نياوردم و تا هنگامي كه زنده بود، او را وادار به كاري كه خوشش نيايد ننمودم؛ او نيز مرا به خشم نياورد و نافرماني هم ننمود."
صديقه كبري خواستگاران فراواني داشت. نقل است كه عدهاي از نامداران صحابه از او خواستگاري كردند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به آنها فرمود كه اختيار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه كه انس بن مالك نقل نموده است، عدهاي ديگر از ميان نامداران مهاجرين، براي خواستگاري فاطمه (عليها السلام) به نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رفتند و گفتند حاضريم براي اين وصلت، مهر سنگيني را تقبل نماييم. رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موكول مينمود تا سرانجام جبرئيل بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد و گفت: "اي محمد! خدا بر تو سلام ميرساند و ميفرمايد فاطمه را به عقد علي درآور، خداوند علي را براي فاطمه و فاطمه را براي علي پسنديده است." امام علي (عليه السلام) نيز از خواستگاران فاطمه (عليها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه كه ذكر گرديد، به امر الهي با اين وصلت موافقت نمود. در روايات متعددي نقل گشته است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اگر علي نبود، فاطمه همتايي نداشت. بدين ترتيب بود كه مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (عليها السلام) با مهري اندك (بر خلاف رسوم جاهلي كه مهر بزرگان بسيار بود) به خانه امام علي (عليه السلام) قدم گذارد.(3) ثمره اين ازدواج مبارك، 5 فرزند به نامهاي حسن، حسين، زينب، ام كلثوم و محسن (كه در جريان وقايع پس از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سقط شد)، بود. امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) از امامان 12 گانه ميباشند كه در دامان چنين مادري تربيت يافتهاند و 9 امام ديگر (به غير از امام علي (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام)) از ذريه امام حسين (عليه السلام) ميباشند و بدين ترتيب و از طريق فاطمه (عليها السلام) به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) منتسب ميگردند و از ذريه ايشان به شمار ميروند.(4) و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرين (به غير از امير مؤمنان (عليه السلام)) به آن حضرت، فاطمه (عليها السلام) را "ام الائمه" (مادر امامان) گويند.
زينب (سلام الله عليها) كه بزرگترين دختر فاطمه (عليها السلام) به شمار ميآيد، بانويي عابد و پاكدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا، و در امتداد حركت امام حسين (عليه السلام)، آن چنان قيام حسيني را نيكو تبيين نمود، كه پايههاي حكومت فاسق اموي به لرزه افتاد و صداي اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور يزيد بارها و بارها بلند شد. تا جايي كه حركتهاي گستردهاي بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت. آنچه از جاي جاي تاريخ درباره عبادت زينب كبري (عليها السلام) بدست ميآيد، آنست كه حتي در سختترين شرايط و طاقتفرساترين لحظات نيز راز و نياز خويش با پروردگار خود را ترك ننمود و اين عبادت و راز و نياز او نيز ريشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبي داشت.
ام كلثوم نيز كه در دامان چنين مادري پرورش يافته بود، بانويي جليل القدر و خردمند و سخنور بود كه او نيز پس از عاشورا به همراه زينب (سلام الله عليها) حضور داشت و نقشي عمده در آگاهي دادن به مردم ايفا نمود.
مكارم اخلاق
سراسر زندگاني صديقه طاهره (عليها السلام)، مملو از مكارم اخلاق و رفتارهاي نمونه و انساني است. ما در اين مجال جهت رعايت اختصار تنها به سه مورد اشاره مينماييم. اما دوباره تأكيد ميكنيم كه اين موارد، تنها بخش كوچكي از مكارم اخلاقي آن حضرت است.
1- از جابر بن عبدالله انصاري، صحابي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) منقول است كه: مردي از اعراب مهاجر كه فردي فقير مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) طلب كمك و مساعدت نمود. حضرت فرمود كه من چيزي ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله عليها) كه در كنار مسجد و در نزديكي خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمايي نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابي و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (عليها السلام) آمد و بر اهل بيت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (عليها السلام) با وجود اينكه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهايت گرسنگي به سر ميبردند، چون از حال فقير آگاه شد، گردنبندي را كه فرزند حمزه، دختر عموي حضرت به ايشان هديه داده بود و در نزد آن بزرگوار يادگاري ارزشمند محسوب ميشد، از گردن باز نمود و به اعرابي فرمود: اين را بگير و بفروش؛ اميد است كه خداوند بهتر از آن را نصيب تو نمايد. اعرابي گردنبند را گرفت و به نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از شنيدن ماجرا، متأثر گشت و اشك از چشمان مباركش فرو ريخت و به حال اعرابي دعا فرمود. عمار ياسر (از اصحاب پيامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطاي غذا، لباس، مركب و هزينه سفر به اعرابي، آن گردنبند را از او خريداري نمود. پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) از اعرابي پرسيد: آيا راضي شدي؟ او در مقابل، اظهار شرمندگي و تشكر نمود. عمار گردنبند را در پارچه اي يماني پيچيده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پيامبر هديه داد. غلام به نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و جريان را باز گفت. حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) غلام و گردنبند را به فاطمه (عليها السلام) بخشيد. غلام به خانهي صديقه اطهر آمد. زهرا (عليها السلام)، گردنبند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.
گويند غلام در اين هنگام تبسم نمود. هنگامي كه علت را جويا شدند، گفت: چه گردنبند با بركتي بود، گرسنهاي را سير كرد و برهنهاي را پوشانيد، پيادهاي را صاحب مركب و فقيري را بينياز كرد و غلامي را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خويش بازگشت.
2- رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در شب زفاف پيراهن نويي را براي دختر خويش تهيه نمود. فاطمه (عليها السلام) پيراهن وصلهداري نيز داشت. سائلي بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پيراهن كهنه ميخواهم. حضرت زهرا (عليها السلام) خواست پيراهن وصلهدار را مطابق خواست سائل به او بدهد كه به ياد آيه شريفه "هرگز به نيكي دست نمييابيد مگر آنكه از آنچه دوست داريد انفاق نماييد"، افتاد. در اين هنگام فاطمه (عليها السلام) پيراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.
3- امام حسن مجتبي در ضمن بياني، عبادت فاطمه (عليها السلام)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خويشتن، در عاليترين ساعات راز و نياز با پروردگار را اين گونه توصيف مينمايند: "مادرم فاطمه را ديدم كه در شب جمعهاي در محراب عبادت خويش ايستاده بود و تا صبحگاهان، پيوسته به ركوع و سجود ميپرداخت. و شنيدم كه بر مردان و زنان مؤمن دعا ميكرد، آنان را نام ميبرد و بسيار برايشان دعا مينمود اما براي خويشتن هيچ دعايي نكرد. پس به او گفتم: اي مادر، چرا براي خويش همانگونه كه براي غير، دعا مينمودي، دعا نكردي؟ فاطمه (عليها السلام) گفت: پسرم ! اول همسايه و سپس خانه."
لعن ابو بكر و عمر توسط حضرت زهرا(سلام الله عليها) در مدارك اهل سنت:
پس اتفاقاتي كه افتاد عمر و ابوبكر براي ظاهر نمايي به خانه حضرت زهرا رفتند كه حضرت زهرا اجازه ورود ندادند، سپس دست به دامان علي شدند، حضرت پس از صحبت با حضرت زهرا آنها را اره دادند، آنها به همراه گروهي وارد شدند و روبه روي حضرت زهرا نشستند ولي حضرت روي برگرداندند، هرچه كردند حضرت صحبت نكردند كه ناگاه حضرت فرمودند:
حديثي مي گويم كه اگر درست است آنرا تاييد كنيد
مگر پيامبر نفرمود كه من پاره تن او هستم هر كس او را خشمگين ساخته من را خشمگين و هركه من را خشمگين كرده خدا را خشمگين ساخته است؟
همه تصديق كردند.
حضرت زهرا فرمود به خدا قسم از شما دو نفر (خطاب به اولي و دومي) راضي نيستم و بعد از هر نمازم شما را لعن مي كنم و به ملاقات پدرم كه رفتم شكايت شما دو نفر را خواهم كرد
ابن قتيبه در كتاب الامامة و السياسة ص14
ولادت
فاطمه (عليها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادي الثاني در مكه به دنيا آمد. چون به دنيا پانهاد، به قدرت الهي لب به سخن گشود و گفت: "شهادت ميدهم كه جز خدا، الهي نيست و پدرم رسول خدا و آقاي پيامبران است و شوهرم سرور اوصياء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان ميباشند." اكثر مفسران شيعي و عدهاي از مفسران بزرگ اهل تسنن نظير فخر رازي، آيه آغازين سوره كوثر را به فاطمه (عليها السلام) تطبيق نمودهاند و او را خير كثير و باعث بقا و گسترش نسل و ذريه پيامبر اكرم ذكر نمودهاند. شايان ذكر است كه آيه انتهايي اين سوره نيز قرينه خوبي براين مدعاست كه در آن خداوند به پيامبر خطاب ميكند و ميفرمايد همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
مادر و پدر
همانگونه كه ميدانيم، نام پدر فاطمه (عليها السلام) محمد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه او رسول گرامي اسلام، خاتم پيامبران الهي و برترين مخلوق خداوند ميباشد. مادر حضرتش خديجه دختر خويلد، از زنان بزرگ و شريف قريش بوده است. او نخستين بانويي است كه به اسلام گرويده است و پس از پذيرش اسلام، تمامي ثروت و دارايي خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خديجه در دوران جاهليت و دوران پيش از ظهور اسلام نيز به پاكدامني مشهور بود؛ تا جايي كه از او به طاهره (پاكيزه) ياد ميشد و او را بزرگ زنان قريش ميناميدند.
آن چيست كه از ميان آب مي گذرد، ولي خيس نمي شود؟
نام، القاب، كنيهها
نام مبارك آن حضرت، فاطمه (عليها السلام) است و از براي ايشان القاب و صفات متعددي همچون زهرا، صديقه، طاهره، مباركه، بتول، راضيه، مرضيه، نيز ذكر شده است.
فاطمه، در لغت به معني بريده شده و جدا شده ميباشد و علت اين نامگذاري بر طبق احاديث نبوي، آنست كه: پيروان فاطمه (عليها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بريده، جدا شده و بركنارند.
زهرا به معناي درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه: "چون دخت پيامبر در محرابش ميايستاد (مشغول عبادت ميشد)، نورش براي اهل آسمان ميدرخشيد؛ همانطور كه نور ستارگان براي اهل زمين ميدرخشد."
صدّيقه به معني كسي است كه به جز راستي چيزي از او صادر نمي شود. طاهره به معناي پاك و پاكيزه، مباركه به معناي با خير و بركت، بتول به معناي بريده و دور از ناپاكي، راضيه به معناي راضي به قضا و قدر الهي و مرضيه يعني مورد رضايت الهي.(1)
كنيههاي فاطمه (عليها السلام) نيز عبارتند از ام الحسين، ام الحسن، ام الائمه، ام ابيها و...
ام ابيها به معناي مادر پدر ميباشد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دخترش را با اين وصف ميستود؛ اين امر حكايت از آن دارد كه فاطمه (عليها السلام) بسان مادري براي رسول خدا بوده است. تاريخ نيز گواه خوبي بر اين معناست؛ چه هنگامي كه فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خديجه (سلام الله عليها) غمخوار پدر و مايه پشت گرمي و آرامش رسول خدا بود و در اين راه از هيچ اقدامي مضايقه نمينمود، چه در جنگها كه فاطمه بر جراحات پدر مرهم ميگذاشت و چه در تمامي مواقف ديگر حيات رسول خدا.